?? جمادى الثانى ولادت فاطمه زهرا (س)
« هدیه خدا به بشریت »
تهمینه مهربانى
و خداوند، جان دردمند و مهربان محمد (ص) را خطاب قرار داد که: «اى محمد! آسوده باش که نامت در جهان، جاودانه خواهد بود. آنان که دل مهربانت را به نیش طعنه آزردند، از یادها خواهند رفت و در گمنامى خواهند مرد و هیچ از ایشان برجاى نخواهد ماند.»
و این گونه بود که آن «بسیار»، آن «بیکران» و آن «یاس اطهر» مشام هستى را به عطر حضور خویش میهمان و تا همیشه زمان، زمین و زمینیان را وامدار برکت وجود مستوفاى خویش کرد.
در تعیین سال تولد زهراى اطهر، فاطمه (س)، نور چشم محمد مصطفى (ص)، تفاوت بسیار است. همان گونه که درباره یازده فرزند آن سلاله نور. همین قدر مىدانیم که عرب، حادثه مهمى را نشانه آن سال مىگرفت و مردمان به سبب آن رویداد، تولد و مرگ خویشان خویش را به خاطر مىسپردند. از جمله آن که گفتهاند عام الفیل سالى است که ابرهه با سپاهیان فراوان خود به قصد ویرانى کعبه آمد و شد آنچه شد و پیامبر (ص) در این سال زاده شد.
درباره سال تولد فاطمه زهرا (س) نیز، اغلب مورخین این ولادت خجسته را مقارن با بازسازى کعبه مىدانند. آن سال کعبه بر اثر سیل ویران شده بود و آن را از نو بنا نهادند. هنگامى که بنا شد حجرالاسود را نصب کنند، بزرگان قریش بر سر نصب آن با یکدیگر به نزاع پرداختند و نزدیک بود که کار از دست بشود و نزاع بالا بگیرد که پیامبر (ص) از در، درآمد و ایشان او را به داورى خواندند. پیامبر (ص) فرمود ردایى را بگسترانند و حجرالاسود را در آن میان نهند و مهتران قبایل، هر یک گوشهاى را بگیرند و سنگ را از زمین بردارند. آنگاه خود، سنگ را از میان ردا برداشت و آن را بر جاى مناسب نهاد. این رویداد بىتردید پیش از بعثت بوده است، زیرا در سال پنجم بعثت، قریش با محمد (ص) خصومتى عمیق داشتند و بدیهى است که داورى وى را نمىپذیرفتند و لذا اگر به قول مورخانى که معتقدند فاطمه (س) در سال تجدید بناى کعبه به دنیا آمده است، اعتماد کنیم، باید بپذیریم که تولد ایشان قبل از بعثت روى داده است. اما محدثان شیعه و راویان بىشمارى، ولادت فاطمه زهرا (س) را بعد از معراج رسول اکرم (ص) مىدانند. طبق روایات معراج، رسول خدا (ص) فرمودهاند که در شب معراج سیبى بهشتى را به او هدیه دادند و نطفه فاطمه (س) از آن میوه تکوین یافت.
تعیین تاریخ دقیق تولد شخصیتها هر چند از نظر تاریخ نگاران امرى مهم و شایسته تحقیق و تفحص است، اما از نگاه کسانى که در پى ارزیابى مقام و شخصیت روحانى و تأثیر آنان بر سرنوشت بشر هستند، چندان وزنى نمىیابد و فاطمه زهرا (س) در هر روز و هر سالى که پا به عرصه هستى نهاده باشد، همواره با حضور باشکوه و پر جلال و سراپا برکتش، سرنوشت آدمى را با زیباترین تجلىهاى عفت، مهربانى، ایثار، تفکر متعالى و عشقى مثال زدنى به انسانها، آذین بسته و او را شایسته «تبارک الله احسن الخالقین» کرده است.
آنگاه که خدیجه (س) ازقبیله بنى مخزوم، دل در گرو مهر محمد (ص) نهاد، مىدانست که عالمى را از دست مىدهد تا محمد (ص) را در کنار خویش داشته باشد که به عالمى مىارزید و بیش هم! گفتهاند که زنان بنى مخزوم به زیبایى شهره بودند و مردان بنى هاشم نیز؛ و پیداست که از پیوند چنین خوبرویان و نیک سیرتانى، «زهرایى» پدید مىآید که دنیا را با تجلى درخشان خویش، نورباران مىکند. محمد (ص) که از صورت و سیرت زیبا، به کمال بهرهمند بود، به رغم دستى تهى، پیوسته مورد تمناى خاندانهاى سرشناس مکه بود، اما چنین دلى و روحى را، همتایى با شکوه و با درایت، همچون خدیجه (س) مىباید تا وحى را برتابد و همدم روزان و شبان پرتپش و شگفت رسول الله (ص) باشد. گفتهاند که پیامبر به دستور خداوند، چهل روز در خانه امهانى، دختر ابوطالب و خواهر على (ع) ماند و در آنجا به عبادت پرداخت. روزها روزه بود و شبها مشغول ذکر و عبادت و سحرى و افطاراش از مائدههاى بهشتى و چون چهل شب و چهل روز برآمد، محمد (ص) نزد خدیجه بازگشت و نطفه فاطمه (س) بسته شد.
امام جعفر صادق (ع) درباره فاطمه زهرا (س) مىفرمایند:
«فاطمه، حوریه بهشتى است و پیامبر هر گاه که یاد بهشت مىفرمود، او را مىبوسید.»
خدیجه (س) چون با رسول خدا (ص) پیوند کرد، زنان مکه پیوند از او بریدند و روى از او برتافتند. دیگر نه به او سلام مىکردند و نه حرمتش را نگاه مىداشتند. چون هنگام زایمان شد، او از زنان قریش و بنى هاشم، استمداد طلبید، لیکن ایشان پاسخش ندادند و به جرم همسرى محمد (ص) او را از خود راندند.
نگارنده این چنین روایتهایى را اسباب شگفتى مىداند، زیرا مگر خدیجه (س) نمىدانست با قبول همسرى محمد (ص) و همراهى و همدلى با او، از کسانى که از سنخ و جنس او و شوى بزرگوارش نیستند، جدا خواهد افتاد و مگر عمرى در طلب این جدایى انسان ساز و وصل به سرچشمه معرفت و وحى که از وجود مبارک محمد (ص) به زندگى سرد و تهى او جارى مىشد، تلاش نکرده بود؟ گیریم که دیگرانى نه از قبیله او و محمد (ص) تنهایشان مىگذاشتند. زهى سعادت! تنزیل ارواح متعالى و باشکوهى چون خدیجه (س) که کوثرى چون فاطمه را در بطن خویش پروراند و تطابق چنین زنان یکتایى با زنان عادى و ناشکیبایى که گرفتار گلایههاى نحیف و دلتنگىهاى کودکانه مىشوند، جفا بر وى و بر شأن «آدمى» است که تنها اینان است که به تمامى جلوه مىکند. من نمىدانم که مورخان چه مىگویند و دلایل ایشان براى اثبات رأى خود در رد رأى دیگران کدام است. همین قدر مىدانیم خداوندى که شأن همسرى با محمد (ص) و مادرى فاطمه (س) را بر خدیجه (س) ارزانى داشت، نیک مىدانست چگونه غبار اندوه را از دل او بزداید و در لحظات دشوار، چگونه جان او را با زیباترین نغمههاى بهشتى بنوازد و دلنشینترین کسان را به یارىاش فراخواند، همچنان که فراخواند. گویند مریم عذرا (س) مادر مکرمه عیسى مسیح (ع)، آسیه (س) همسر فرعون، کلثوم (س) دختر موسى بن عمران و ساره (س) زن ابراهیم نبى (ع) بر او تجلى کردند و گفتند، «محزون مباش که پروردگار مهربان تو، ما را به یارىات فرستاده است.»
و فاطمه (س) بدین سان پاى به عرصه هستى نهاد.
و عرب، دخترکان خویش را ارج نمىنهاد و چون خبر تولد دخترى را مىشنید، روى ترش مىکرد و از خشم سیاه مىشد و براى رهایى از این ننگ، نوباوگان خویش را زنده به گور مىکرد؛ همان نوباوگانى که خداوند در سوره «تکویر» از ایشان مىپرسد که به کدامین گناه کشته شدند. در چنین محیط رعب و وحشتى بود که پیامبر (ص) فاطمه (س) را بر دل و دیده مىنهاد و مىفرمود: «فاطمه پاره تن من است و نور چشمان من و میوه دل و روح من.»
کارن آرمسترانگ، مورخ آمریکایى در کتاب «محمد (ص) رسول خدا» مىنویسد:
«در روزگارى که اروپا در اوج توحش بود و به خصوص زنان کمترین ارج و قربى نداشتند، پیامبر (ص) اسلام، نهایت لطف و احترام را نسبت به زنان جامعه خویش روامىداشت و همسران خود را بسیار ارج مىنهاد و در این کار چنان مبالغه مىکرد که به محض ورود دخترش فاطمه (س) در هر جمع و محفلى که بود از جاى برمىخاست و با نهایت لطف و مرحمت و با رفتار و گفتارى روشن و بىتفسیر نسبت به او، به دیگرانى که تا دیروز دختران خود را زنده به گور مىکردند و او را به سبب مرگ پسرانش، مورد تمسخر و تحقیر قرار مىدادند، با شیوهاى صریح و عملى مىآموخت که جایگاه زن نزد محمد (ص) و خداى او در بالاترین مرتبههاست. نهایت بىانصافى غرب است که چشم خود را به روى بدیهىترین حقایق تاریخى مىبندد و رهبر چنین آئینى را به خشونت و ضدیت با زنان محکوم مىسازد.»
و فاطمه (س)، دختر خدیجه (س) و محمد (ص) همسر على (ع) مادر حسن (ع) و حسین (ع) و زینب (س) است و جز اینها نیز فاطمه (س) کوثرى است هدیه شده به محمد (ص) و خدیجه (س) و تمامى بشریت تا به برکت جلال و شکوه و محبت و عشق و مهربانى او، کام تشنه انسانها، لحظهاى طعم خوش و گواراى «امان داشتن» را مزمزه کند که با شفاعت او، جانها بیایند و دلها آرام گیرند. ایدون باد!
نظر |