این هفته مختار دیالوگ ماندگاری داشت که آدمو یاد اتفاقات دلخراش سال ?? انداخت.

مختار: کاری را بکن که دستور دادم بن کامل، چه توصیهای داری؟ مشتی اوباش به خانههای مردم میریزند، میکوبند، غارت میکنند حیثیت تو و شرطههایت را میبرند، حکومت را بیعرضه و ناتوان قلمداد میکنند و تو میخواهی توصیه کنی خشمم را فرو برم و مماشات کنم، این همه بیداد نبینم، من امیر شرطهها بودم چوب در آستین ابن حر میکردم و پوست از سرش بر میداشتم، ما یا عرضه داریم از جان و مال مردم محافظت کنیم یا نداریم، نداشته باشیم بهتر است بریم بمیریم.